علی مردان خان:
قيام عليمردان خان:
دراواخر دهه 1300 خوانين جوان بختياري كه دريافته بودند روش هاي سنتي توزييع قدرت نمي تواند جواب گوي نيازهاي بختياري باشد به تكاپوي براي يافتن راه حلي جديد افتادند. طولي نكشيد كه عليمردان خان جمعيتي به نام "هيئت اجتماعيه بختياري" مركب از دوازده نفر از سران و كلانتران بختياري تشكيل داد و اعلام كرد كه براي استيفاي حقوق از دست رفته عشاير بختياري عليه دولت مبارزه خواهد كرد و بيشتر خوانين چهارلنگ به اين نهضت پيوستند. دولت كه در اين هنگام درگير مسئله فارس بود شتابزده سردار فاتح و محمدتقي خان امير جنگ را براي مذاكره با عليمردان روانه كرد؛ اما شورشيان دست به كار شده و از سمت پشتكوه به فريدن حمله كردند و گفتگو ها به سرانجامي نرسيد.
رفته رفته شورش ابعاد وسيع تري يافت و طوايف مختلف بختياري به نهضت عليمردان خان پيوستند. عمال رضاه شاه و جاسوسان انگليسي كه در ميان هفت لنگ ها رخنه كرده بودند و از بختياري متضرر مي شدند سخت در تكاپو بودند تا مانع اين اتحاد شوند، اما سران طوايف هفت لنگ يكي پس از ديگري وارد و مورد استقبال علي مردان خان واقع مي شدند.در نيمه خرداد 1308 شورشيان به سوي دهكرد به حركت در آمدند، دولت مركزي كه هنوز درگير مسائل فارس بود ديگر بار جمعي از خوانين بختياري را به چغاخور فرستاد تا موضوع را بنحوي مسالمت آميز پايان دهند. اما خوانين كه دريافته بودند چه خطري از جانب نظام پهلوي كل موجوديت عشاير را تهديد مي كند كشمكش هاي گذشته را از ياد بردند و در پس پرده خود نيز به حمايت از اين قيام كوشيدند و مذاكرات منجر به شكست شد.
|
|
دولت بار ديگر صمصام السلطنه و امير مفخم را به بختياري اعزام داشت تا با علي مردان خان به مذاكره بشينند و در ضمن با ارسال تامين نامه هايي براي برخي از سران شورشي سعي مي كرد تا آنان را از صفوف مخالفان دولت جدا نمايد.
در اصل دولت مركزي با طرح مذاكره فرصتي به دست آورد تا شورش فارس را خاتمه دهد و نيرو هاي خود را از اطراف به دهكرد گسيل دارد و آخرين حمله قواي دولتي هنگامي آغاز شد كه علي مردان خان و متحدانش با نمايندگان دولت درباره مسائلي چون بخشودگي ماليات ده ساله، معافيت از نظام وظيفه و انتصاب سران شورشي به مقامات دولتي در حال مذاكره بودند.
پس از سه روز عمليات بي وقفه، بختياري ها نا گزير به عقب نشيني شدند. نيروهاي دولتي بعد از تجديد قوا توانستند محاصره شدگان را نجات دهند و سرانجام در روز نهم مرداد قواي دولتي پس از زد و خوردي كوتاه در قهوه رخ، دهكرد را به تصرف خود در آوردند.
بختياري ها بار ديگر در سه فرسخي دهكرد متمركز شدند و با قواي دولتي به زد و خورد پرداختند ولي در برابر آتش بارهاي نظامي كارايي خود را از دست داده و بتدريج متلاشي شدند.عمال نفوزي رضا شاه با دادن وعده و وعيد هاي رنگارنگ سران و كلانتران طرف دار علي مردان خان را از درگيري خارج ساخته و پشت او را خالي كنند.روز به روز از تعداد سپاه بختياري كاسته و علي مردان خان به عقب رانده مي شد تا اينكه جنگ به جنوب ايذه و شمال دزفول كشيده شد. لشگر هاي اعزامي از كرمانشاه و همدان نيز از سمت غرب در مقابل علي مردان خان ظاهر گشتند و او را در محاصره كامل گرفتند . در اين هنگام رضاه شاه دست به نيرنگ زد و توسط مندني خان عموي علي مردان خان يك جلد كلام الله مجيد و امان نامه اي براي علي مردان خان فرستاده او را به تهران فرا خواند. متن امان نامه بدين شرح بود: ""چون اوضاع داخلي مملكت دچار دخالت اشغالگران شرق و غرب قرار گرفته و جنگ جهاني دوم پايان پذيرفته است انگليس ها در جنوب و روس ها در شمال خيال هاي شومي مي پرورانند. شما علي مردان خان بختياري، طي مذاكراتي تشريف بياوريد تهران پايتخت و بين من وتو اين قرآن باشد و قسم ياد نموده ام با حضور آيت الله... كه پس از آمدن به تهران در امان هستيد ،و به شما برادر بزرگتر خطاب خواهم كرد.""
پس از مدتي وي تامين گرفت ولي رضاخان، كسي نبود كه از سر تقصير او كه منطقه را به آشوب كشيده بود بگذرد.پس از دستگيري عليمردان خان، وي را روانه زندان قصر كردند و در سپيده دم يكي از روزهاي اسفند 1313 به جوغه اعدام سپرده شد.
سيد جعفر پيشه وري از قول يكي از زندانبانان كه شاهد اعدام آن سركرده دلير بختياري بود مي نويسد " در آخرين لحظاتي كه مي خواستند وي را به چوبه دار ببندند، كلاه پهلوي خود را به نشانه نفرت از رژيم پهلوي مچاله كرد و دور انداخت" و صداي رسايش كه مي گفت زنده باد ايران و آزادي با صفير چند گلوله خاموش شد و لحظاتي بعد جسد بي جانش در پاي چوبه دار بر زمين غلطيد.
(با یاد خدای همیشه جاوید)