ششه دالو:رمزی از باورهای کهن
در تقویم های عامیانه مردم ،سرمای زمستان به دو" چله" بزرگ و کوچک تقسیم شده است »چله بزرگ«از اول زمستان و شب یلدا (شب اول چله)آغاز می شود و چهل روز ادامه دارد «چله کوچک«هم بلافاصله پس از آن تا آخر بهمن و به مدت بیست روز به طول می کشد.
در باور بختیاریها روزهای زمستان تقسیم بندی ها و نامهای دیگری نیز دارد آنچه این تقسیم بندی ها را به وجود آورده است به احتمال زیاد تحمل پذیری سرما و یخبندان زمستان بوده است و این فصل طاقت فرسا را این گونه قطعه قطعه و خرد خرد می کردند تا تحمل آن آسان تر بنماید .
لذا در زمستان تقسیم بندی های فراوانی دیده می شود و از آن جمله از مقطعی «ده روزه» به عنوان سردترین روزهای سال یاد شده که نخستین روزهای چله کوچک را شامل می شوند و عبارت است از دو چهار روز که «چارچار«خوانده می شوند و یک مقطع «دو روز» که به «لهر کور کورک«موسوم است و از دهم تا بیستم بهمن ادامه دارد دهم بهمن مقارن با جشن سده و روز اول چله کوچک نیز هست و باور بر این بود که این ده روز به خصوص در «لهر کورکورک» که هیجدهم تا بیستم بهمن است زمستان به اوج خود می رسد و زمین سردترین روزهای سال را تجربه می کند.
بعد از این دو چله سرمای زمستان تمام شده و هوا رو به اعتدال می رود.
بر اساس همین باور زمستان را شش روز دیگر هست که در شمار روزهای سرد سال آورده شده اند این شش روز که از اول تا ششم اسفند ادامه دارد واغلب با بارندگی، باد و بوران همراه است را "ششه دالو " می خوانند . در مورد این شش روز روایت های متفاوتی است از افسانه یا باوری کهن ُ که هر کدام با اندکی تفاوت دیگری را تضمین می کند .
باور بر این است که زنی (دالو )در آخرین روز بهمن که سرمای زمستان پایان یافته است و هوا رو به اعتدال می رود از خداوند مهلت می خواهد تا شتران او در این مهلت آبستن شوند –در باور این داستان شتر در فصل سرما جفت گیری می کند ، خداوند شش روز به زن ) دالو)مهلت می دهد ، و" دالو" هرچه در توان دارد از باد و برف و باران در این شش روز بر زمین می ریزد . پس از پایان شش روز" دالو" که از آبستن شدن شترانش نومید شده است در حالیکه آتشزنه ای در دست دارد بر می خیزد و با خواندن این شعر به آسمان می رود:
احمدیلم رهد مهمدیلم رهد دل به کی کنم خش
جمتی ( چمتی ) وا دست گرم دنیا ن زنم تش
"احمدیل و مهمدیل" من رفته اند دیگر دلم را به چه کسی خوش کنم ؟
آتشزنه ای در دست می گیرم و دنیا را به آتش می کشم
احمدیل و مهمدیل نامهای دیگر چله کوچک و چله بزرگ است که دراین داستان فرزندان " دالو" معرفی شده اند .در ادامه داستان آمده است که پیر زن در حالیکه در آسمان آتشزنه را در دست گرفته است تصمیم می گیرد که آتشزنه را به کوه بیاندازد یا به دریا . زن داستان اگر از جفت گیری شترانش راضی باشد آتشزنه را به دریا و اگر ناراضی باشد آنرا به کوه می اندازد .و باور براین است چنانچه آتشزنه را به کوه بیاندازد سال بعد از آن توام با خشکسالی و کمبارانی خواهد بود و اگر"دالو " آتشزنه را در دریا بیاندازد سال پر بارانی در پیش خواهد بود.
بنا بر باور این داستان سرنوشت ترسالی و خشکسالی هر ساله در دست این زن است و مردم در طول سال بعد اگر با خشکسالی و کم بارانی مواجه باشند می گویند:" دالو" جمت وند به که(مادربزرگ آتشزنه را به کوهستان انداخت ) و چنانچه سالی توام با ترسالی و نعمت باشد می گویند:" دالو" جمت وند به دریا ( مادربزرگ آتشزنه را در دریا انداخته است.
همچنین اعتقاد دیگری هست مبنی برآنکه اگر در آخرین روز" ششه دالو "برابر با ششم اسفند باران ببارد نشانه ای است از اینکه" دالو "چمت (آتشزنه) رابه دریا انداخته و سال آینده سالی توام با بارندگی است .
زن موجود در این داستان از بسیاری جهات شبیه به آناهیتا الهه آبها و مظهر زایش و رویش درآیین زردشت و باورهای کهن تر ایرانی است .
احمدیل و مهمدیل که در افسانه ششه دالو پسران مادر بزرگ خوانده می شوند دو نام مذهبی اند که گویا با تعغیر آیین مردم از دی و بهمن -که تقارن تقویمی با چله کوچک وبزرگ دارد و ماهیت زردشتی خود تهی شده و به نامهای جدید اسلامی درآمده اند باید در نظر داشته باشیم که دالو برخلاف تصور رایج نه به معنای پیرزن بلکه به معنای مادربزرگ است .کلمه" دالو"ا زدو بخش" دا" به معنای مادر و "لو" به معنای بزرگ ساخته شده است .
با این اوصاف دالوی داستان" ششه دالو" مادربزرگی است که در آسمان جایگاه داشته و قدرت آفرینش باد و باران و تگرگ را دارد همچنین این مادر صاحب دو پسر با نامهای مقدس احمدیل و مهمدیل است و در دستان خود آتشزنه ای دارد (نماد زردشتی) که به وسیله آن سرنوشت کشت و زرع بارندگی را معین می کند .
در باورهای اساطیری نیز آناهیتا زنی است مقدس که سوار بر ارابه ی چهار اسبی نشسته و در آسمان جایگاه دارد . چهار اسب ارابه او شامل باران برف باد و تگرگ می شود (ممکن است شتران دالو نیز رمزی از اسبهای آناهیتا باشد)ّآناهیتا فرشته نگاهبان بر آبها َ ,بادَ ,برف و باران است این الهه همچنین مظهر رویش و زایش نیز معرفی شده است .
تقارن تقویمی "ششه دالو "با نخستین روزهای اسفند که همواره آسمان جوی منقلب و ناپایدار دارد و همچنین نشانه های مذهبی این داستان در اسامی و باورهای آن که با سایر آیین های مربوط به آب و بارندگی در پیوند است ما را به تفکر بیشتر در زوایای افسانه ها و تجربه های زندگی مردم وا می دارد.
افسانه های کهن در باورهای کهن ریشه دارند ، افسانه های خود را پاس بداریم.
سامان فرجی بیرگانی
(با یاد خدای همیشه جاوید)